همین طور که با همسر کلید می زدیم یک هو چشممون به ساعت خورد خب 4 عصر عصرانه نهار نهار
نهار را خوردیم اما خرید ها رسید و طبق معمول من مسءول مرتب کردن آن ها بودم
با کمال دقت آن ها را مرتب کردم
شام را چیدم
روز خوش
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 50
مامان روزگار یعنی چی دختر اولم بود خب نیکی بدی خوبی خوشی مرسی ممنون نقاشی اش را نشونم داد آبشار و سبزه به به چه نقاشی قشنگی سال جدید...
برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 47
مامان من ماژیک می خوام همین جور که هاج و واج نگاش می کردم گفتم ماژیک
می خوای چی کار گفت حالاداشتن همچین
بچه هایی خیلی عالیه
فقط قدرشونو بدونید
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 73
دست بچه رو گرفتم که حسابی مراقبش باشم
دیدم بابا بغلش گرفت
گفتم خوبه همه درست عین تو مراقبش باشن
نی نی به گریه رفت
منم گفتم حالا که تو گریه می کنی من واست بستنی می خرم
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 60
داشتم وسایل اتاق کودک را می چیدم و مرتب می کردم
دیدم همسر گفت این جوری که نمی شود که
با گل بود
شیرینی هم همراهش
گفتم خوش خبر باشی
شیرینی و چای تعارف مادر شوهر عزیزم کردم
رفتم آشپزخانه نهار را آماده کنم
گفت راستی
گفتم می شنوم
گفت یادم باشه به شما یه حرفی را بزنم
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 68
داشتم کتاب درسیم رو می خوندم
با خنده عجیبی گفت داری چی کار می کنی که از شما بعیده
گفتم ینی تو نمی فهمی گفت تو نمی فهمی نه و تو نمی دونی
گفت غذا نسوزه
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 44
داشتم تو فروشگاه دنبال کتاب قصه برای بچه می گشتم
براش چهار تا برداشتم
پولش رو پرداخت کردم
شب براش خوندم
سه تای دیگه هم خودش خوند
این طوری قصه خوندن رو یاد گرفت
سال جدید...برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 61
برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 46
برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 36
برچسب : نویسنده : snoopybabie بازدید : 50